مصطفی اسدپور: در مورد یک سالی که از تاریخ تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران - حکمتیست گذشته، با کورش مدرسی صحبت میکنیم و این حزب را زیر ذره بین قرار میدهیم و میبنیم که رو به آینده چه کاری در دستور دارد.
کورش مدرسی، دنیای سیاسی در ایران در یک سال گذشته پر تحرک بود، احزب و جریانات محتلف سیاسی در آنجا ابراز وجود کردند. خود شما و حزب حکمتیست تلاش کرد چه جایی در میان طیف مختلف احزاب و جریانات و تحولات سیاسی اشغال کند؟
کورش مدرسی: از تاریخچه اختلافات و جریانات درونی حزب کمونیست کارگری ایران میگذرم. این را جای دیگری به تفصیل بحث کرده ایم. اینجا به ابعاد سیاسی قضیه که سوال شما هم مربوط به آن است محدود میمانم. حزب ما در شرایط خاصی پا به عرصه وجود گذاشت. اوضاع سیاسی در ایران بشدت متحول بود و به دخالت مستقیم خیلی روشن و انقلابی کمونیست ها احتیاج داشت و یک حزب کمونیستی می بایست مبارزه مردم ایران را هدایت کند، مردم را متحد کند و جمهوری اسلامی را سرنگون کند .
این یک واقعیت بود. واقعیت دیگر اینکه ما در حزب کمونیست کارگری ایران، صرف نظر از مضمون اختلافات سیاسی، با یک پدیده غیر مسئول، غیر اجتماعی و تماما فرقه ای روبرو بودیم که اتحاد حزب، وحدت اش و قدرت عمل سیاسی اش برایش اهمیتی نداشت. دراوج بی مسئولیتی انجام هرنوع کار مشترکی در آن حزب را غیر ممکن کرد. از زیر تنظیمات کمیته مرکزی و مقررات و قوانین حزب خارج شد، همه و هر ضابطه حزبی را زیر پا گذاشت و علیه ما اعلام یک جهاد ایدئولوژیک کرد. ما برای نجات آینده خط منصور حکمت و جنبش مان مجبور شدیم که راه مان را از این پدیده ناهنجار سیاسی و اجتماعی جدا کنیم و حزب جدیدی را پایه بگذاریم.
حزب ما از روز اول با مشکلات زیادی روبرو بود. بویژه از لحاظ مالی تحت فشار بود و هست. چرا که ما همه امکانات را جا گذاشتیم و میبایست همه چیز را از سر میساختیم. نه تنها همه چیز را بجا گذاشتیم بلکه باز پرداخت بخش اعظم بدهکاری های آن حزب ،که به نام شخصی ما بود، بر عهده ما باقی ماند. در واقع از همان اول کار ما خرج دو حزب را بر عهده گرفتیم.
بهر حال، حزب ما برای جواب دادن به مسائل بسیار اساسی که در مقابل کمونیست ها قرار گرفته بود پا به عرصه وجود گذاشت. وقتی به یک سال گذشته نگاه میکنیم، فکر میکنم که به وجود این حزب و به دستاورهایش و به کارهایی که کرده و تلاشی که کادرهای این حزب کرده اند، باید افتخار کرد.
به لحاط سیاسی این حزب در یک اغتشاش وسیع سیاسی و فکری که به دنبال رویدادهای حزب کمونیست کارگری به وجود آمد، یک پرچم رادیکال کمونیستی را بلند کرد. یک پرچم متمایز از همه جریانات سیاسی دیگر. این حزب پرچم متمایز منفعت یک انقلاب کمویسنتی، منفعت انسانیت را برداشته و منفعت انسان و منفعت آزادیخواهی و منفعت پیروزی بشریت آن جامعه را در انقلابی که درحال شکل گیری است، فدای تاکیتک های کوته نظرانه روز مره و دنباله روی از جریانات دیگر نکرد. این حزب یک پرچم بارز و و شاخص کمونیستی را بر افراشته نگاه داشته است.
امروز این حزب یک موجودیت فکری، سیاسی، اجتماعی و تشکیلاتی دارد و نقطه شروع و پایه بسیار قدرتمندی برای پاسخ گوئی به وظایف اساسی تر است. فکر میکنم دوره سخت را پشت سرگذاشته ایم و دوره آینده برای ما یک دوره تعرض وسیع سیاسی، فکری، عملی و سازمانی است.
کورش مدرسی: یک بعد مسئله فکری یا نظری است که در این فرصت کوتاه نمی شود وارد این بحث شد. حزب کمونیست کارگری همیشه مخلوظی بود از دوخط متمایز. اگر شما به تاریخش رجوع کیند از روزی که تشکیل شد تا روزی که بهم خورد، شما میتوانید این دو خط راببیند. یکی خطی که منصور حکمت نمایندگی اش میکند و دیگری خطی که چپ سنتی متعارف جامعه است. چپی که همیشه در دوره های متلاطم جلو می آید و در خدمت جنبش های طبقات دیگر و بویژه ناسیونالیسم است. وقتی به سنت چپ ایران رجوع کنید این چپ همیشه وجود داشته است.
اوضاع ایران متحول میشود و منصور حکمت از دست میرود و تناست نیرو در حزب کمونیست کارگری ایران بهم میخورد و چپ سنتی مجالی برای ابراز و جود پیدا میکند . آن خط بنا به خصلت جنبش اش و بنا به خصلت فکریش و بنا به سنت فکریش، احتیاجی به متحد نگاهداشتن و اساسا احتیاجی به حزب اجتماعی ندارد. در نتیجه برایش مهم نیست که حزب نصف بشود یا چهار تکه بشود. حزب برایش فرقه است. میتواند هر پرت و پلایی را بگوید و خودش را موجه کند. این مبنای غیر مسئولانه برخورد کردن آن است.
ما همان خطی را که منصور حکمت پرچمدارش بود نمایندگی میکردیم و کردیم. این را هم میشود در اسناد و در تاریخ حزب کمونیست کارگری نشان داد. اوضاع سیاسی عوض شده بود و مسائل جدیدی مطرح شده بود و حزب می باسیت نقش دیگری بازی و اگر نمی کرد بنظر من بعنوان یک حزب کمونیستی از صحنه حذف میشد، و حزب کمونیست کارگری امروز حذف شده. بعنوان یک جریان کمونیستی حذف شده است. فعلا هر روز ارابه یک جریان سیاسی را میکشد. امروز هخا، فردا گنجی، پس فردا پژاک و فاشیست های کرد.
ما چیزی جز خطی که منصور حکمت نمایندگی میکرد نبودیم که مجبور شدیم راه مان را جدا کنیم. رهبری جدید حزب کمونیست کارگری هم راه خودشان را ادامه میدهند هیچکدام مسیر جدیدی را انتخاب نکردیم و در عقاید مان تجدید نظر نکرده ایم. راه آنها از قدیم همین بود و راه ما هم از قدیم همین. این دو سنت در حزب کمونیست کارگری وجود داشت و امروز هر دو داریم کارمان را ادامه میدهیم. آنها همزیستی را غیر ممکن کردند.
کورش مدرسی: ببیند فاکتورهای مخلتفی وجود داشت. یکی اینکه خطی که منصور حکمت نمایندگی میکرد نماینده یک برخورد متفاوت به انسان به اختلافات و به سیاست بود، متمدن بودن، غیر فرقه ای بودن وغیر سکتارست بودن و اجتماعی بودن و انسانی بودن را نمایندگی میکرد. این نقطه تمایز اش از همه چپ هایی بود که در هر اختلاف بر روی همه اسلحه میکشیدند و یا امروز با هم "رفیق" هم فرقه ای هستند و فردا هم دیگر را خائن و مرتد خطاب میکردند. حکمت امیدی به وجود آورده بود که کمونیسم کارگری فرق دارد و میتواند کاری بکند. رفتار فرقه ای رهبری جدید حزب کمونیست کارگری قبل از هر چیز این امید و این خوش بینی را شکست.
این تمایز از چپ سنتی از میان رفت. امروز، چیزی که از حزب کمونیست کارگری ایران باقیمانده است به هر چیزی شبیه است جز حزب کموینست کارگری! بیشتر شبه سربدران، و "توفان" ها است. چه زبان شان، چه منطق شان، چه برخوردشان به مخالفین شان، و چه برخودشان به ما، هیچ فرقی با این جریانات چپ سنتی ندارند، حتی انگار برایشان سالها عقده شده باشد گاه به مراتب بدتر هستند. این بزرگترین ضرر بود که خوردیم.
زیان و لطمه ای که این وضعیت در حزب کمونیست کارگری ببار آورد یک کشتی امیدی را غرق کرد. کاری که ما کردیم این بود که درست وسط طوفانی که داشت آن کشتی را غرق میکرد، یک قایق را در آب انداختیم و کسانی را که میخواسند سوار شوند و راهشان را از غرق شدن در این دریای چپ سنتی عقب مانده و فرقه ای که همیشه در حاشیه جامعه بوده، جدا کنند، سوار کردیم.
کسانی که در این قایق سوار شدند، علیرغم هر اختلاف نظری که ممکن است میان شان باشد، یک واقعیت را نمایندگی کردند: کسانی بودند که نمی خواستند یکبار دیگر سرنوشت جامعه، سرنوشت چپ و سرنوشت کمونیسم و طبقه کارگر دوباره به پراتیک و نوعی از فعالیت گره بخورد که تاریخا چه در ایران و چه در تمام دنیا شکست خورده و کارگر و مردم انقلابی را به پشت جبهه جنبش های دیگر تبدیل کرده است.
پیروزی چپ فرقه ای و سنتی در حزب کمونیست کارگری ضرر اصلی اش تضعیف امید به پیروزی در جامعه بود. امید به پیروزی کمونیسم. این امید ضربه خورد و شخصیت منصور حکمت را پائین آورد و کوچک کرد. بنطر من بشدت کمونیسم و چپ را در جامعه تضعیف کرد. آنچه که ما نجات دادیم دست آورد است اما از دست رفتن بخش مهمی از نیرو و اعتبار کمونیسم در جامعه تلفات ما در این جنگ بود.
کورش مدرسی: اول اینکه به لحاظ جنبشی یک خط متمایز کمونیستی و اجتماعی را نمایندگی کنیم. تاکتیک هائی که اتخاذ میکنیم، سیاست هائی که در مقابل قرار میدهیم باید به لحاظ فکری و سنتی یک خط متمایز کمونیستی را نشان دهد. یک نوع کمونیسم متمایز. آن کمونیسمی که منصور حکمت تئوریسین ش بود. آن سنت و نقدی را نمایندگی کنیم که منصور حکمت همیشه به حزب کمونیست کارگری ایران و رهبری آن داشت.
ما باید در سیاست ایران یک خط متمایز کارگری کمونیستی " بی اما و اگر" باشیم که زمینی است، رادیکال است، میلیتانت است، راه پیروزی را نشان میدهد و قدم به قدم نزدیک ترین و سریع ترین را ه برای پیروزی جنیش سوسیالیستی و جنبش آزادی انسانها را پیش پا میکذارد. باید این کمونیسم را به لحاظ فکری و جنبشی نمایندگی کنیم. راستش امروز این جنبه را به درجه قابل قبولی نمایندگی میکنیم. اگر امروز به کانونهاهی فکری چپ در جامعه ایران نگاه کنید، بیشتر به ما نگاه میکنند و از ما تاثیر میگیرند. این دستاورد مهمی است.
اما به لحاظ عملی یعنی سیاسی، اجتماعی و سازمانی تازه چالش اصلی در مقابل ما قرار دارد. آن مصافی که در مقابل ماست و باید از پس آن بر بیائیم، سوالی که پیش پای حزب حکمتیست است این است که آیا میتوانید یک حزب سیاسی بسازد و یک رهبری سیاسی برای جامعه تامین بکند؟ آیا این رهبری میتواند مردم را متحد و بسیج کند و حزبی بسازد که در متن جامعه یک حزب توده ای وسیع باشد و بتواند مردم را بدور خود جمع کند؟ آیا این حزب میتواند در سرنگونی جمهوری اسلامی پیروزی انقلاب سوسیالیستی را تضمین بکند؟ و این مصاف اصلی است.
نقطه قدرت های زیادی داریم. بخصوص امروز ما از نقطه قدرت هایی برخورداریم که هیچ بحشی از چپ در ایران از آن برخوردار نیست. در کردستان رهبران کمونیست، رهبران توده ای کموینست مردم در این حزب هستند و این نقطه قدرت عظیمی است. کمونیسم تنها در کردستان توانسته است رهبران اجتماعی و توده ای را به وجود آورد. این همیشه نقطه قدرت خط حکمت بود. این نقطه قدرت تماما در این حزب است. این حزب میتواند کردستان را بجای سنگر تحرک ناسیونالیستی به سنگر انقلاب کمونیستی تبدیل کند.
ما با تشکیل "گارد آزادی" و شروع فعالیت آن چار چوب سازمان دادن یک حزب کمونیستی با پتانسیل بسیار قدرتمند نظامی را بوجود آورده ایم. سیاست در ایران و بویژه تحزب در کردستان مسلح است. ما باید بتوانیم یک حزب قدرتمند درست کنیم که بتواند نیرو جریان های بوژوائی و فاشیست و کانگسترهای سیاسی را از تعرض به این حزب و از تعرض به کارگر، به زن، به آزادی و به برابری، به کودک، و هرکسی که میخواهد حرمت آزادی انسانها را زیر پا بگذارد، با قدرت پشیمان کند.
علاوه بر این حکمت یک خط متمایز کمونیستی بود.این خط را هم ما به ارث بردیم. روزی که جدا میشدیم گفتیم که امکانات را میگذاریم و خط را میبریم. همین کار را کردیم. ما امروز در محیط های فکری چپ ایران نفوذ داریم. این محیط ها هم مثل همه جای دنیا تخته پرش و پلی است برای اتصال ما به کانون های وسیع کمونیستی و شبکه کارگران و رهبران کمونیست در جنبش کارگری و حرکت های کمونیستی در بخش های مختلف جامعه.
اینها نقطه قدرت های ما هستند. بنظرم دوره سخت را پشت سرگذاشته ایم. با این نقطه قدرتها و با شرایطی که در آن قرار گرفته ایم در دوره آینده باید یک تعرض فکری به راست و چپ سنتی و هر کس در مقابل آزادیخواهی و برابری طلبی کمونیستی می ایستد ببریم. باید یک تعرض وسیع عملی – سیاسی و سازمانی برای متحد کردن مردم و برای متشکل کردنشانببریم. درست کردن یک حزب سیاسی و تامین رهبری جامعه برای سرنگونی جمهوری اسلامی به عنوان تخته پرش بیوقفه به انقلاب سوسیالیستی مصاف بلاواسطه ای است در مقابل ما قرار دارد.
کورش مدرسی: بنطر من این دریچه هنور هست و هنوز باز است. راست اش به همت این حزب باز مانده است. امروز با توجه به موقعیتی که حزب ما در کرستان دارد، یک دروازه، یک امکان عظیم، به روی مان باز شده است. این امکان این هست که در کوتاه مدت و به سرعت کمونیسم ما، کمونسم منصور حکمت، به جریان اول سیاسی در کردستان تبدیل شود و چهره سیاسی کردستان را عوض کند. واگر این کار را بکند ، چهره سیاسی ایران را عوض میکند .
در بعد سراسری نقطه قدرت ما در محیط های فکری چپ در ایران هم دریچه را بروی ما و بروی جنبش کارگری و بر روی چپ جامعه و برروی جنبش آزادیخواهی و برابری در سراسر جامعه باز نگاه داشته است. من فکر میکنم وقتی به هردو این مؤلفه ها نگاه میکنید، میبینید که امروز دریچه ای که منصور حکمت از آن حرف میزد، در متن دیگری، هنوز باز است. در کردستان بنا به شرایط جامعه و قابلیت های ویژه ما این دریچه بزرگتر شده است. در بعد سراسری این دریچه کوچگ شده است اما باز است. تاثیر کردستان میتوان آن را تبدیل به یک دروازه کند.
اینکه این امکانات متحقق میشود یا نه، دیگر برمیگردد به اینکه ما کارهایی را را که باید بکنیم میکنیم یا نه. اگر بدون تزلزل به امکانات و فرصت هائی که بوجود آورده ایم را پاسخ بگوئیم این امکانات متحقق میشود. وجود همین امکان بسیار شورانگیز است. در تاریخ کمونیست ها به ندرت از این امکان برخوردار بوده اند. باید قدرش را دانست. ما امکان تغییر زندگی برای میلیونها انسان و رهائی آنها از چنگال استثمار و بی حقوقی را داریم. امکان و افق جدا شور انگیزی است.